از وعدههای عملی نشده شهرداری تا اقدامات مثبت>

مهدی درستی: مجسمه، همراه همیشگی بشر از قرون وسطی تا رنسانس، انقلاب صنعتی و مدرنیته بوده است. پیوند ایران با این هنر به دوران هخامنشیان باز میگردد و پس از آن هم شاهد اعتلایش در عصر ساسانیان و اشکانیان هستیم. در این مدت مجسمهسازی گاهی هم با مخالفتهایی از سوی اهل دین روبه رو میشد و مدتی را در خلوت میگذراند.
اما روزگار مجسمهسازی ایران در عصر حاضر چگونه میگذرد و چه شرایطی دارد؟ در سال های اخیر وقتی به گالریهای تهران سر میزنیم نمایشگاههای انگشت شماری را میبینیم که با مجسمهها انس گرفته باشند.
علت این حضور کم رنگ در سالهای اخیر چیست؟ برای پاسخ به این سوال با سه تن از اساتید با سابقه و صاحب نام حوزه مجسمهسازی هم صحبت شدهایم.
از سختی و گرانی تا دلالی آثار هنری
یکی از دلایلی که میتوان برای حضور کمرنگ مجسمهسازی در سالهای اخیر به آن اشاره کرد، سختیهایی است که این هنر در مقایسه با سایر گونههای هنری دارد، این سختیها شامل مسایل متفاوت و متعددی میشوند.
جمشید مرادیان استاد باسابقه مجسمه سازی در این باره میگوید: «در همه جای دنیا تعداد مجسمهسازان بسیار کمتر از نقاشان است، مجسمهسازی کار سختی است و برای ساخت یک اثر هنرمند باید مدتها روی آن فکر کند، بعد تکنیک آن را پیاده کند و ریختهگری شود؛ در نهایت محصول این هنر خیلی دیر به ثمر مینشیند. برای مجسمهسازی حتما کارگاه و ابزار نیاز است، در ایران به ندرت میتوانیم مکان مناسبی را برای کار پیدا کنیم. در حالیکه در هر مکان و زمانی نقاشان میتوانند کار کنند.»
او میافزاید: «ما برای یک ممکلت 80 میلیون نفری، یک یا دو کلاس آموزش مجسمهسازی داریم که بسیار کم است، با این تعداد نباید انتظار زیادی داشت.»
جعفر نجیبی پیشکسوت دیگر این حوزه با انتقاد از روند آموزش میگوید: «اولین دلیل، مسئله آموزش در دانشگاههاست که دانشجویان بیانگیزه حاضر میشوند و اساتید هم با بیعلاقگی به آموزش مطالب تکراری میپردازند و دانشجو را وادار به تحقیق و جستجو نمی کنند تا با کارها و رویدادهای جهانی حوزه خود آشنا شوند، دوم مسئله المانهای نوروزی است که مجسمهسازی را کمرنگ میکند و بیشتر برای تزیین شهرها از این هنر استفاده می شود که نتیجه آن تولید کارهای ضعیف است ، سوم هم سازمانهای زیباسازی و شهرداریهای شهرستانها اکثرا سعی میکنند تا با دلالهای هنری زد و بند کنند و از این طریق از هنرمندان کم تجربه استفاده می کنند، هنرمندان با تجربه هم وقتی این ابتذال و بیاهمیتی را مشاهده میکنند خودشان را کنار میکشند.»
سعید شهلاپور از اساتید با سابقه اما نظر متفاوتی دارد و برنامههای مجسمهسازی را بسیار کلان و تاثیرگذارتر از سایر هنرها میداند: «نقش این هنر کمرنگ نشده است، الان موزه هنرهای معاصر مجموعهای بزرگ از آثار پرویز تناولی برپا کرده است، اردیبهشت ماه هم سمپوزیوم مجسمهسازی تهران برگزار شد و در شهریور هم بیینال مجسمهسازی تهران برپا خواهد شد.»
او همچنین میگوید: «مجسمهسازی در همه دنیا از نظر کمیت کمتر از سایر هنرهای تجسمی است، دلیلش هم سختی، گرانی و زمانبر بودن است، به نسبت هر 10 نقاش یک مجسمهساز فعالیت میکند. ولی مجسمه سازی حضور جدیتری دارد و در حوزه های دیگر شاهد برگزاری این چنین مراسم های شاخصی نیستیم. در نمایشگاه ها هم با توجه به تعداد؛ مجسمه سازان حضور قابل قبولی داشتهاند، نکته دیگر این است که وقت و انرژی اکثر مجسمهسازان صرف شرکت در فعالیتهای مجسمهسازی شهری میشود. به نظرم مجسمهسازی ما در 15 سال اخیر فعالتر از سایر رشته ها بوده است.»
کشوری 80 میلیونی با سه مرکز آموزشی
بحث دیگری که در حوزه مجسمهسازی مطرح است، مسئله آموزش و انتقال تجربیات از اساتید با تجربه به جوانان علاقهمند است، موضوعی که در ایران همچنان داری نواقص فراوانی است.
نجیبی در این باره توضیح میدهد: «سه دانشگاه است که مجسمه سازی را تدریس می کنند، ولی هیئت علمی در این رشته بسیار کم است و کسانی انتخاب می شوند که دکترای پژوهش هنر دارند و ممکن است تجربه ای در رشته مجسمه سازی نداشته باشد. متاسفانه مجسمه سازی تنها با لیسانس ارائه می شود. وزارت علوم هم کسانی را استخدام می کند که تنها دکترا دارند. من حدود 24 سال است در دانشگاه تدریس می کنم ولی هنوز هم پیمانی هستم، در حالیکه نشان درجه یک هنری دارم که معادل دکتراست. متاسفانه از خیلی اساتید این نشان را دارند و بیش از 40 سال است که مشغول فعالیت هستند ولی از آنها استفاده نمی شود.»
شهلاپور هم دراین باره میگوید: «مجسمهسازی در ایران حدود سال 40، 41 در دانشگاه هنرهای زیبا آغاز شد و تا قبل از انقلاب که مجسمهسازان با نگاهی تازه به خلق آثاری غیر از شخصیتهای سیاسی پرداختند و پس از انقلاب هم به علت تعطیلی دانشگاههای هنر در مجسمهسازی هم وقفه ایجاد شد و پس راه اندازی دوباره، تنها حدود شش یا هفت نفر از هنرمندانی قبل از انقلاب فعال بودند. مجسمهسازی از نظر سن هنرمندان، هنری بسیار جوان به شمار میآید؛ پس تعداد زیادی هنرمند در این حوزه نداریم و به همین دلیل توقع ما باید متناسب با امکاناتمان باشد. به جد میتوانم بگویم که از هنرمندان عضو انجمن تنها 100 نفر در حال فعالیت هستند. نکته دیگر این است که رشته نقاشی و گرافیک در همه دانشگاه های ایران تدریس می شود؛ اما در تمام ایران تنها در سه دانشگاه هنرهای زیبا، دانشکده هنر و دانشکده هنر نیشابور مجسمه سازی تدریس میشود که همگی با نقصان های زیادی روبه رو هستند.»
مرادیان نیز با گلایه از کمبود فضای آموزشی بیان می کند: «انتقال تجربه زمانی اتفاق میافتد که یک کلاسی باشد و من یا استادان را دعوت کنند تا از تجربیات خود برای جوانان بگوییم. پل ریکور میگوید شناخت خود از طریق قوانین مستقیم دکارتی میسر نیست، بلکه در اثر نزدیکی به آثار فرهنگی و به خصوص هنری میتوان به خودشناسی رسید. خشنونت رفتاری در جوامعی در حال افزایش است که هنر رو به افول است.»
او با اشاره به هزینه کردن مسئولین در حوزه هنر اضافه میکند: «اگر مسئولبن فکر میکنند هزینه کردن برای هنر از دست می رود، متوجه باشند که جامعه با هنر به آرامش میرسد و سرمایه گذاری روی کلاسها، بحث آموزش هنر و سمپوزیومهای مجسمه سازی باعث ایجاد آرامش در جامعه میشوند.»
نقش تاثیرگذار سمپوزیوم ها با برنامه ریزی درست
سمپوزیومها و بیینالهایی که سالانه در شهرهای مختلف برگزار میشوند، عاملی برای رونق و گرم نگه داشتن بازار مجسمهسازی است و زمینهساز جذب استعدادهای نو به این هنر است.
شهلاپور درباره این رویدادهای فرهنگی و تاثیرشان بیان میکند: «تاثیر کاملا موثر است و به دنبال سمپوزیوم تهران در سایر شهرها هم این رویداد به صورت دائم یا پراکنده برگزار میشود، یادم هست در دوران اصلاحات در اصفهان با برگزاری سمپوزیومی تعداد جوانانی که به سمت مجسمه سازی آمده اند افزایش یافت. امروزه در شهرهای مشهد، اصفهان، تبریز و شیراز شاهد برگزاری بیینالهای متعدد هستیم و تعداد آثار تولیدی چند برابر قبل از انقلاب شده است؛ این نشان از تاثیر برگزاری سمپوزیوم ها و بیینال ها در جذب جوانان دارد.»
از سمت راست: سعید شهلاپور، جعفر نجیبی و جمشید مرادیان
مرادیان هم از تاثیر مثبت این برنامهها میگوید: «بهترین نوع بردن هنر به میان مردم همین سمپوزیومها هستند، من 18 بار در سمپوزیومهای کشورهای خارجی کار کردم و هفت مرتبه در ایتالیا کار ساختم، تنه درختی را که در آنجا مجسمه کردم در حیاط کلیسا قرار داشت؛ روزی هزار فریم از این اثر هنری عکس میگرفتند، با من حرف میزدند، متریال من را چک میکردند. به معنای واقعی در سمپوزیوم است که هنر دو سویه شده و شادی خلاقیت با مخاطب قسمت میشود. من از مسئولین خواهش می کنم که تعداد این رویداد را بیشتر کنند و در مکانهایی برگزار کنند که استقبال بیشتری از آنها شود.»
او می افزاید: «ما سالی یک سمپوزیوم در کشور داریم در حالیکه سال 2012 کشور چین 11 هزار سمپوزیوم برگزار کرد، زیرا متوجه شدند همجواری با هنر آرامش را برای انسان میآورد. هزینهای که برای هنر صرف می شود در نهایت از هزینه مسایل درمانی کمتر خواهد بود.»
نجیبی هم وجود چنین مراسم هایی را موثر ارزیابی می کند و می گوید: «سمپوزیوم ها اتفاق خوبی هستند و جوانان را جذب میکنند، ولی متاسفانه انتخاب هنرمندانی که در سمپوزیوم کار ارائه می دهند یکنواخت است و فرم گرا هستند. دیگر شهرها هم سعی در برگزاری این سمپوزیوم دارند و از افراد متخصص و کارشناس استفاده نمیکنند. مسئله فضاسازی و چیدمان هم بسیار اهمیت دارد و باید از متخصصان استفاده کرد. جشنواره مجسمهسازی با شن را هم ما از سال گذشته راه اندازی کرده ایم که نیازمند حمایت مسئولین و هنرمندان است.»
شهرداری همراه با اقدامات مثبت و بدقولیها
شهرداری و سازمان و موسسات مربوطه نقش مهمی در زمینه ایجاد امنیت برای مجسمهسازان و رونق کارشان دارند. نظر این استاتید را در این باره جویا شدیم.
مرادیان با اشاره به بدقولیهایی که گاهی از سوی شهرداری میشود، توضیح میدهد: «شهرداری متاسفانه بودجه نمیدهد، بچهها را دعوت کردند و قبل از عید در خیابان کار کردند ولی مبلغی که وعدهاش را داده بودند پرداخت نکردند، این اعمال باعث دلسردی میشود، باید ما را تشویق کنند و این تشویقها شامل حوزه مالی هم میشود.»
این هنرمند میافزاید: «برگزاری سمپوزیومها در همه جهان بر عهده شهرداری است و بودجه میدهد و مواد مورد نیاز را تهیه میکند، در آخر هم اثر را به هنرمند میدهد تا با خود به کشورش بازگرداند. شهرداری در تهران حمایت میکند، اما هدف سمپوزیوم این است که پروسه تولید اثر هنری در انظار عمومی انجام شود تا مردم شاهد ساخت مجسمه باشند ولی این اتفاق رخ نمیدهد.»
او همچنین درباره نقش انجمن هنرمندان مجسمهساز در ایران گفت: «وزنه مثبتی است و عضویت در انجمن برای همه مجسمهسازان لازم است، برای کشورهای خارج یکی از آیتمهایی که به آن توجه میکنند عضویت در انجمن است. اما متاسفانه دستشان بسته است و مورد حمایت سازمانها قرار نمیگیرند.»
شهلاپور هم در این زمینه بیان میکند: «باید منصفانه سخن گفت و خوبی و بدی را بیان کرد، جدای از انتقادات، اما در دوران آقای قالیباف در زمینه نقاشی دیواری و مجسمه سازی کارهای زیادی شده است. در شهرهای دیگر هم به جز شهرداری وظایف وزارت ارشاد است که باید از هنرمندان حمایت کند و به برگزاری رویدادها کمک کند، اما اقدامی صورت نگرفته است، متاسفانه مسئولین هنرهای تجسمی دارای سابقه و تحصیلات مرتبط با وظایف خود نیستند. زمانی در این مملکت رییس موزه کامران دیبا بود که با خون دل موزه را ساخت و کارها را خریداری کرد.»
نجیبی هم با اشاره به حضور کم رنگ هنرمندان در انجمن میگوید: «در انجمن هنرمندان مجسمهساز از 500 عضو در جلسات تنها 50 نفر شرکت می کنند و در آخر هم از همین تعداد برای هیئت مدیره انتخاب می شود و هنرمندان با تجربه هم از این فضا جدا می شوند و سعی می کنند در خلوتشان برای خود کار کنند.»
او همچنین اضافه می کند: «بعضی از شهرداری ها هنرمندان متخصص را نمی شناسند، انجمن هم برخی اوقات راهنمایی درستی نمی کند به همین خاطر برخی سمپوزیوم هایی که برگزار میشوند آثار قابل قبولی ارائه نمی شود و به مسایل زیباشناسانه، همخوانی با محیط، محل نصب و ... توجهی نمی کنند و تنها می خواهند کار را تمام کنند. باید از جوانان در کنار هنرمندان با تجربه استفاده کنند تا آموزش ببینند.»
نجیبی ادامه میدهد: «یک شهردار هم برای زیباسازی شهر خود از متخصصین استفاده کند، اگر کار را به زیردستان خود بسپارد، آن ها هم از کانال های دلالی استفاده می کنند که کارهای ضعیفی تولید می شود.»
با نگاهی به سخنان هنرمندان با سابقه عرصه مجسمه سازی، نیاز به توجه بیشتر مسئولین، حضور فعال و پویاتر اعضای انجمن، گسترش فضاهای آموزشی و همچنین استفاده از نظرات و تجربیات بزرگان این عرصه در جامعه امروزمان دیده می شود. تا زمان است به داد مجسمه سازی ایران برسیم
منبع:خبرآنلاین